سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش که با هم باشیم
 

تو خورشیدی .

اما در ماه متجلی شده ای . خودت را آن قدر کوچک کرده ای با آن عظمتتت که در دستان سرد من جای بگیری .

تو خورشیدی هستی که ماه خودت را جلوه می دهی .

تا من بتوانم در شب های سیاه زندگی ام به نور سفید تو دلم را روشن کنم .

اما هنوز نتوانستم ....

آن روی گرم تو را . آن روی خورشیدی ات . آن رویی که می شود غیر از نور از آن چیز های دیگری هم گرفت را ...

بفهمم ...

دستان من کوچک است .... یا چشمانم؟ یا این دل؟ نمی دانم ....

اما خوب از روی ماهت فهمیده ام ...

که تو .... خورشیدی هستی که در صورت یک ماه زیبا در شب های زندگی ام طلوع کرده است ....

و من خدایا ...

به نور تو روشنم ....

و به گرمای تو دل گرم ...

من داغی روی خورشیدی ات را به جان می خرم .

من سوختن را دوست دارم .

گرچه ... زود ذوب خواهم شد .

بزرگم کن تا بتوانم تو را درک کنم .

برای تو بزرگ شدن ؛ برای تو بودن قشنگ است .....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یا نور و یا مبین .....


[ سه شنبه 91/2/12 ] [ 11:44 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 62
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 396214